loading...

(: Me :)

بازدید : 267
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 16:38

وصیت نامه‌ی مهدی موسوی قلبمو مچاله میکنه، طرفدار کسی نیستم ولی هر ظلمی‌روحمو زخمی‌میکنه، اینکه آزادی آدما رو بگیری دردناکه

تنها چیزی که از بچگی برای خودم تکرار کردم همین بوده، هیچکس حق نداره آزادی کسی رو بگیره، چه تو جایگاه من و روابط سادم با آدما و چه تو جایگاه قانون گذار

قوانین خوبن ولی هیچ قانونی اونقدری مقدس نیست که زندگی کسی برای رعایت نکردنش تباه شه و کاش بحث قوانین بود، تمام اینا به خاطر منفعت یه گروهه و همینش تلخه

هیچکس نمیدونه جهان برای وجود ما چطور ادامه پیدا میکنه ولی اینجایی که الان توشیم هیچ نظم و عدالتی نداره فقط از یه چیزی مطمئنم، خون و نفسی که از کسی گرفته بشه تاوان داره حتی اگه قدرت روشو بپوشونه

یادم بمونه امشب زندگی کردم
برچسب ها 174+174 , 174+50 , 174+18 , 174+40 , 174+80 , 174+60 , 174+87 , 174+15 , 174+30 , 174+16 ,
بازدید : 401
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 10:37

بازدید : 294
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 10:37

برای یکی از دوستام ناراحتم، دوست عکاس مهربونم حالا روزنامه نگار شده و ضد مردم مینویسه، ضد من، ضد خانواده‌ی دوست داشتنیش که کم سختی نکشیدن.

دیگه قرار نیست درمورد لباسام نظر بده و مجبورم کنه ژست بگیرم برای عکساش، قراره نظرمو درمورد نوشته‌هاش بپرسه و من با غم بگم کاش کار قبلیتو ادامه میدادی و بعد یادم بیفته از اون شغل درآمد چندانی نداشت هرچند کارش خیلی خوب بود و بعد با خودم بگم خوبه که حالا بهتر زندگی میکنه..ولی واقعا حالش خوبه اینجوری؟ دیدگاهش عوض شده یا مجبوره؟ میترسم بپرسم و بگه مجبورم و هربار وقتی درمورد نگارشش نظر میدم غصه بخورم برای تک تک کلماتی که نویسندشونم بهشون اعتقادی نداره.

حالا که‌‌‌ای کاش اولم میسر نمیشه ولی‌‌‌ای کاش مردم ازش متنفر نشن وقتی اسمشو اون زیر میبینن، تنفر حق این آدم نبود، باید دوربینشو میگرفت دستش و تو خیابونا میچرخید و آدما لذت میبردن از دیدنش و ازش میخواستن سوژه‌ی عکاسیش بشن..

دوست خوبم:(

some kind of peace
برچسب ها 173+173 , 173+50 , 173+117 , 173+60 , 173+40 , 173+75 , 173+25 , 173+150 , 173+261 , 173+14 ,
بازدید : 409
پنجشنبه 14 آبان 1399 زمان : 20:37

میخواستم در ادامه‌ی تاریخ فلسفه‌ای که نوشته بودم از فیثاغورس بنویسم..بله فیثاغورسم جزو فلاسفه بوده

گفتم قبلش یه توضیح دو سه خطی درمورد اشراق بدم، یه مکتب فلسفیه که توسط شهاب الدین سهروردی ارائه داده شده اما تمام این چیزایی که به اسم کسی به ثبت رسیدن نشات گرفته از نفرات قبلین، حالا بعدا میگم پیشینشو

ایشون میگن که تمام این جهان از نوره، موجودات، طبیعت و هر چیزی که آفریده شده و خواهد شد، پس این جهان چیزی جز اشراق نیست، بعضی از نور‌ها رقیقن، بعضیاشون غلیظ، بعضیاشون ذرات پراکنده دارن و بعضیاشون متراکم..انسانم همینجوریه، ما آدما به هم نور میتابونیم و از نور هم بهره مند میشیم:) حالا این سنت عرفان یا آیین اشراق مشخصا یه چیز الهیه و به عالم بالا مربوطه، تاکید داره رو مکاشفه و شناخت حضوری، یعنی این شناخت از قبل تو وجود ما هست و حقایق عالمو به صورت فطری میدونیم فقط باید تو اعماق وجودمون دنبالش بگردیم، به قول جناب شهاب الدین باید بارقه‌ی الهی بر قلب تابش پیدا کرده باشه و با این استدلال این مسائلو جزو بدیهیات میدونن، حالا یه آیین دیگه‌ام مقابل همین هست به اسم مَشّاء که به ارسطو نسبت داده شده، تو این یکی استدلال جای بیشتری داره ولی به اینم دقت کنید که این اصل ماجراس، هرکسی که اومده یه تغییراتی در جهت بهتر شدنشون یا حالا یه وقتایی بدتر شدن ایجاد کرده

+سر امتحان ترم اول دوازدهم توی تاریخ ادبیات جناب سهروردی رو داشتیم، بعد من هیچوقت شعر حفظیا و تاریخ ادبیات کتابو نخوندم تو عمرم، شعرو مینوشتم میبردم تاریخ ادبیاتم یه وقتایی مینوشتم یه وقتایی ام میسپردم به یکی دیگه، حالا این سهروردی رو حتی نمیتونستم تلفظ کنم:) بعد وقتی از رو برگه‌ی یکی دیگه نگاه میکنی و کلی "ر، و، د" میبینی نمیتونی بخونیش که، هی میگفتم سارا این چیه نوشتی، اونم نمیدونست چیو میگم، گفتم همینی که سُهر داره اولش:) اونم گفت سُهرِوَری:) تازه کل کلاسمونم به همین منوال بیست گرفت اون امتحانو، حتی دوتا غایبامون:) *برگه‌ی اونارم برداشتیم پر کردیم* حالا بحث تقلب که بازه بگم امتحان ترم دوم یازدهم من شعر حفظی رو اشتباه نوشته بودم، همین که صدامون کردن بریم بالا فهمیدم، اون صفحه از کتابو کندم گذاشتم تو جیبم با خودم بردم بالا:) بازم از شما چه پنهون حتی واسه امتحان نهایی ام اینا رو نوشتم بردم:) حالا باز با ذوق بیاید بگید عه سمپادیی؟ بله به این صورت سمپادی بودم :)


Tags : فلسفه
پیج شخصی من در اینستاگرام
برچسب ها 169+ , 169+169 , 169+25 , 169+144 , 169+49 , 169+64 , 169+16 , 169+36 , 169+81 , 169+625 ,
بازدید : 355
پنجشنبه 14 آبان 1399 زمان : 20:37

کارنامه‌ی سبز صرفا بازی با روح و روان دانش آموزه، خب تو که انتخاب پایین ترتو نمیخوای ولی میای میبینی با آخرین نفر قبولی تو دانشگاه مورد علاقت پنج تا فاصله داشتی..

بله همینجا امروزو تموم میکنم

پیج شخصی من در اینستاگرام
برچسب ها 168+168 , 168+84 , 168+24 , 168+8 , 168+7 , 168+15 , 168+12 , 168+56 , 168+42 , 168+50 ,
بازدید : 335
پنجشنبه 14 آبان 1399 زمان : 20:37

بعضی روزا انقدر دورن که مثل خواب میمونن، محو شدن دیگه. ولی بیا بشین تا بهت بگم من هنوزم یادمه، همه چیزو یادمه به جز خودم.

همون جایی که هستی بمون و قول بده منو مثل همون شب به یاد بیاری، بذار منِ واقعی تو ذهن یه نفر زنده بمونه، نگهش دار برام تا خوب بشم.

پیج شخصی من در اینستاگرام
بازدید : 269
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 20:38

خواب میدیدم همه‌ی دنیا به هم ریخته، همه جا پر شده بود از چیزای عجیب و غریب ولی آدمای دیگه مثل حالت معمولشون بودن، یکسره در حال رفت و آمد بودم، تو خیابون و کوچه و پشت بوم و خونه میگشتم، اون وسط اتفاقای ترسناکم میفتاد ولی واسه من ترسناک نبودن، فقط دنبال راهکار بودم براشون. تنهاام نبودم ولی نمیدونم دقیقا کی پیشم بود..یه بخشیش رفتم به یه جای عجیب سر زدم

وارد اونجا که شدم یه لباس حریر سفید تنم بود، یه جایی شبیه محفل بود ولی مکانشو میشناختم خونه‌ی قبلیمون بود، چندتا دختر دیگه هم با لباسای شبیه من ولی رنگای دیگه اونجا بودن

یه قوی زخمی‌برده بودم با خودم، خوب که شد قبل از رفتن بغلش کردم اونم گردنشو‌ گذاشت رو شونم و سرشو برد پشت گردنم زیر موهام

دیدید تو خواب وقتی کسی بغلتون میکنه حسش میکنید؟ همونجوری حسش کردم، پرای نرمشو، پاهاش و سنگینیشو

کاش دنیای خوابم انقدر آشفته نبود و میذاشت بمونم همونجا و لذت ببرم از زندگی

آماده نیست قلبم واسه تنها شدن...
برچسب ها 164+164 , 164+262 , 164+272 , 164+81 , 164+50 , 164+16 , 164+12 , 164+25 , 164+80 , 164+64 ,
بازدید : 429
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 20:38

در هر گم شدنی یک واژه دیگر هم پنهان شده، یک بی توجهی!
گاهی آنقدر محو است که با ذره بین هم پیدایش نمیکنی و گاهی انگشت اشاره جهان، مدام یادآوری اش میکند
ما آدم‌ها اصلا حواسمان به این رفتنِ ناگهان بی صدا نیست، مهم نیست چند بار "آدم بهتری بودن" را دیکته کنند برایمان، بازهم یک بهتر پرغلطِ خودخواهیم
حواسمان به خواسته‌های دیگری نیست و فکر میکنیم کافی ذهن ما معیار تمام جهان است
مثل مادری که در فکر شاد کردن فرزندش، ناگهان فراموش میکند شادیِ دخترکش کنار مغازه‌‌‌ای جا مانده؛ دست‌هایمان جدا میشود و باقی زندگیمان در انتظار و اضطراب و دلتنگی میگذرد
انتظاری که انتهایش مجهول ترین معادله قرن است
معادله‌ها باید حل شوند، بی جواب که بمانند یک‌‌‌ای کاشِ بزرگ تا ابد گوشه ذهنت جا خوش میکند اما تمام مدت نباید از یاد برد که هر جوابی قابل قبول نیست
انتظار برای گمشده‌‌‌ای که بین تمام دوست داشتن‌ها ناپدید شده هیچ جواب قابل قبولی ندارد
اما انتظار برای جبران یک اشتباه، یک سکوت یا یک گم کردن میان تاریک و روشن زندگی با تمام تلخی اش آسوده خاطرت میکند
انتظار با تلاش معنا میگیرد وگرنه سکون جز تباهی همدمی‌ندارد و در نهایت تنها امید و باور از تلخی این انتظار کم میکند
《اگر عشق به حدی نرسد که تنها عاشق بودن است که مهم است آن عشق نیست، تصاحب است》
انتظار و فراق نه آنقدر که گوینده جمله بالا میگفت شیرین؛ اما قطعا از صدها درد دیگر این جهان، شیرین تر است

+ یه دوستی پرسید اگه کسی که دوسش داشتید گم بشه چیکار میکنید، اینو نوشتم براش که بفهمه ایراد کارش از کجا بوده. آخرشم نفهمید

آماده نیست قلبم واسه تنها شدن...
بازدید : 259
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 16:38

شبایی که با دوستام میگذرونم انقدر قشنگن که برای چندساعت حس میکنم این دنیا ارزش زنده بودنو داره

تنها چیزی که خوشحالم میکنه حال خوب کساییه که دوسشون دارم و دوسم دارن و کاش میشد زمانو نگه داشت

داستان عاشقانه ی ایثار(قسمت پایانی)
برچسب ها 161+161 , 161+50 , 161+15 , 161+90 , 161+25 , 161+55 , 161+141 , 161+18 , 161+80 , 161+60 ,

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی