loading...

(: Me :)

بازدید : 504
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 16:38

دستشو گرفته بودم و لی‌لی لی‌لی حوضک میخوندم.. روی انگشت اشارش یه کهکشان بنفش داشت. یادم افتاد وقتی بیدار شدم انگشتش بین دندونام بود، قبل از خواب گفته بود نایت گاردو فراموش نکنم اما من کنار اون حواس پرت ترین آدم روی زمینم..دلم میخواست کاری کنم تا کبودیش خوب بشه ولی هیچی به ذهنم نرسید جز اینکه بغلش کنم تا قلبش تندتر بتپه و خون بیشتر بچرخه تو بدنش

یاد اون روز افتادم. همه چیز برده بودم به جز کرم مرطوب کننده‌ای که همیشه توی کیفم بود..مدام پوست دستشو نگاه میکردم که بعد از حموم خشک شده بود و من تا ابد افسوس میخورم که چرا کرم همراهم نبود، تنها بهونه برای گرفتن دستاشو برای همیشه از دست دادم..کاش هیچوقت اجازه نده کسی با این بهونه دستاشو بگیره، منم قول میدم دیگه چیزیو به این سادگی از دست ندم..

+ امشب برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم ماه کامل در سراسر جهان قابل رویته، ضمنا اگه تو شهری هستید که آلودگی نداره یا اگه تلسکوپ دارید میتونید یه ماه آبی ام ببینید که ماه نیست، اورانوسه..از دستشون ندید

داستان عاشقانه ی ایثار(قسمت پایانی)
بازدید : 278
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 11:39

اگه گفتید این چیه:)

یادمه دوتا سنگ بزرگ دایره شکل بود با یه دسته، رو هم میچرخیدن و آسیاب میکردن..مامان بزرگم آورده بودش قاووت درست کنه. خوب یادم نیست چیا رو باهاش آسیاب کردیم ولی میدونم کلی کمک کردم واسه پاک کردنشون. برنج و گندم و عدسو میدونم ولی خیلی چیزای دیگه داره، فکر کنم اول همشونو تفت میدن بعد آسیابش میکنن..سرچ کردم ببینم چجوریه‌ها ولی اونی که گفته بود این نیست

آرد قاووت که درست میشه دیگه نگهش میدارن واسه زمستون، هربار که میخوان بخورن با شیر و شیره قاطی میکنن..مامان بزرگم همیشه بیضی شکل درستش میکرد حالا من واسه اینکه ببینید اینجوری درست کردم وگرنه کلیییی شیر میریزم توش که از گلوم رد شه:))

دلم تنگ شده واسه خونه‌ی قدیمی‌مامان بزرگم، ظاهرش قدیمی‌نبودا یه آپارتمان سه طبقه بود، اولین خونه‌ای که بعد از به دنیا اومدن رفتم توش و تا هیوده سالگی بهترین روزامو همونجا گذروندم..امیدوارم صاحب جدیدش مراقبش باشه..

+کنکور؟ میمونم، میدونم اگه برم پشیمون میشم چون دانشگاه رفتن امسال با نرفتنش فرقی نداره..صادق باشم اگه کرونا درکار نبود میرفتم چون چهارساله گفتم روانشناسی دوست دارم و خب الان میتونم بخونم، سال بعدم میتونم همین رشته و همین دانشگاهو داشته باشم پس با نرفتنم چیزیو از دست نمیدم..احتمال زیاد مشاورمو کنسل کنم چون برنامه‌ی کامل دارم و بعد از امتحان کردن پنج تا مشاور میگم مشاور داشتن به درد من نمیخوره، شاید اگه بعد از عید مشکلی داشتم بگیرم ولی الان به کارم نمیاد

آیا مسیر گردشگری محل شنا بندرترکمن (خیابان ساحل ۳۵) تا پایان تابستان سال ۱۴۰۰ آسفالت خواهد شد ؟!
برچسب ها 160+160 , 160+80 , 160+60 , 160+70 , 160+180 , 160+90 , 160+50 , 160+120 , 160+150 , 160+75 ,
بازدید : 286
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 9:39

محبوب من که محبوبت نبودم!

نبودنت لذت دوی نیمه شب را چند برابر میکند، اگر بودی سر و تهت را میکردی در گوشی.. نه برایم شاملو میخواندی و نه قصه میگفتی. فقط فضای غلت زدن و پتویم را میگرفتی..

مراقبه سپاسگزاری روز سیصد و بیست و سوم
برچسب ها 159+159 , 159+126 , 159+15 , 159+80 , 159+25 , 159+30 , 159+99 , 159+60 , 159+20 , 159+75 ,
بازدید : 379
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 9:39

Life has betrayed me once again
I accept that some things will never change
I've let your tiny minds magnify my agony
And it's left me with a chemical dependency for sanity

Yes, I am falling... how much longer till I hit the ground
I can't tell you why I'm breaking down
Do you wonder why I prefer to be alone
Have I really lost control

I'm coming to en end
I've realised what I could have been
I can't sleep so I take a breath
And hide behind my bravest mask
I admit I've lost control

+کدام سقوط؟ کدام نجات؟
انسان کسی را می‌تواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد.
ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد، چه می‌شود کرد؟

++به شدت توصیه‌ میکنم این قطعه رو گوش بدید چون میره تو زیر مجموعه‌ی همون سبکی که معرفی کرده بودم*spoken word* ولی هشدار بدم که روحتونو تیکه پاره میکنه


Tags : موسیقی
مراقبه سپاسگزاری روز سیصد و بیست و سوم
بازدید : 275
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 9:39

اولش میشه منو ببخشید که کامنتا رو جواب نمیدم؟

یه اتفاق عجیبی افتاده این هفته..تو این چند سالی که مینویسم هیچوقت خواننده‌ی دختر نداشتم یا اگرم داشتم خاموش بودن، اینجا اولین دختری که برام کامنت میذاشت سارا بود بعد فاطمه سادات اومد بعد حنیفا اگه درست بگم اسمشو، بعد ساناز و گیس آبی، بعدش زهرا، فرداش عطیه، بعد الهام و مهناز، امروزم حنا

فکر میکردم دخترا از من بدشون میاد ولی انگار نه، و خوشحالم از این بابت

میخواستم بگم مرسی که هستید و ببخشید که گاوم، قول میدم هروقت بهترشدم این کار زشتمو ترک کنم

مراقبه سپاسگزاری روز سیصد و بیست و سوم
برچسب ها 158+158 , 158+93 , 158+25 , 158+15 , 158+160 , 158+60 , 158+79 , 158+16 , 158+18 , 158+22 ,
بازدید : 323
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 8:37

مشاور پارسالم کام بک زده گویا، به شما چه؟ خب به منم ربطی نداره حتی، چه برسه شما

اوایل اسفند پارسال کات کرد فک کنم بعد تا تیر ماهم چندان خوب نبود حالش

بیاید اینجوری فکر کنیم که کام بک زده چون اصلا دلم نمیخواد به این فکر کنم که اون تو این سن شانس اینو داشته با فاصله‌ی سه چهارماه دوباره عاشق شه

البته متاسفانه میلیاردره، درسته سنش رفته بالا و موهاش ریخته و شکسته شده ولی قیافش اونقدراام بد نیست، یکسره‌ام که شعر میخونه، من میرفتم مینشستم پیشش از ابتهاج شروع میکرد تا برسه به فردوسی، دیگه اینکه آدم چندان خوبی ام نیست ولی به شدت زبون بازه

بین خودمون باشه تنها آدمیه که بهش حسودیم میشه، دقیقا وسط آرزوهای من زندگی میکنه، نه چیزی بیشتر داره نه کمتر:(

آفات در نهال گردو
برچسب ها 156+156 , 156+78 , 156+24 , 156+8 , 156+12 , 156+45 , 156+15 , 156+60 , 156+25 , 156+232 ,
بازدید : 371
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 7:38

شاید هنوز طعم غذاهای سنتیم به پای مامانم نرسه ولی تو فست فود و فینگر فود شگفتیایی خلق میکنم که خودمم توش میمونم

خیلیییی خوشمزه شده بود ولی متاسفانه گنجایش معدم اومده پایین..من یه زمانی خیلی میخوردم و سیر نمیشدم، الان نه زیاد میخورم، نه همه چی میخورم نه حتی اون سیری رو تجربه میکنم، یکم که میخورم دلمو میزنه

واسه باز شدن اشتهام باید یه بار با پوریا برم رستوران، دیگه تنها کسی که رژیم نداره اونه..البته رفته کیش، پنج روز دیگه با ده کیلو اضافه وزن برمیگرده

جنگجو بر می خیزد...
بازدید : 248
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 7:39

قابل توجه اونایی که سطح انتظاراتشون از یه دختر در حد قرمه سبزیه و حس میکنن قرمه سبزی پختن ته خفن بودنه

من همیشه گفتم خورشت گذاشتن خیلی آسونه ولی نتونستم ثابتش کنم، حتی خودمم حس میکردم شاید فقط برای من آسونه

تا امروز که شام قرمه سبزی داریم..کی پخته؟ بابام:)))) آیا تا به حال پخته بود؟ خیر:)) آیا در کل آشپزی بلده؟ بازم خیر:)) حالا نمیگم ناهارمون چقدر عجیب بود

+یاد ناهار که افتادم گفتم بذار برم ببینم این یکی چطور شده بعد بیام بنویسم، متاسفانه راضی نبودم از نتیجه..خوشحالم که حداقل به داد برنج رسیدم گرچه اونم قطعا مشکلاتی خواهد داشت با این وضع پخت..حالا در کل برای اینکه پاک نکنم بگم میشه خوردش اشکال نداره ولی نمیدونم بازم چه بلایی سرش آورده که اینجوری شده..ولش کنید سخته اصن

اخلاص، سرّ الهی      99/8/5
برچسب ها 155+155 , 155+25 , 155+75 , 155+60 , 155+80 , 155+15 , 155+35 , 155+90 , 155+20 , 155+70 ,
بازدید : 280
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 8:38

محبوب من!

درس خواندن برای من سخت است، سخت تر از تحمل دردهایی که دارم..روزی که خواستی بیایی برایم اقاقیا و گندم خام بیاور. شاید توانستم بابت نبودنت در این روزها، کمی‌بخشش نثارت کنم.

فقط کمی..

سلام.خوبی؟ در چه حالی؟؟؟
برچسب ها 154+(−413) , 154+154 , 154+77 , 154+15 , 154+117 , 154+80 , 154+8 , 154+14 , 154+26 , 154+30 ,

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی