loading...

(: Me :)

بازدید : 330
دوشنبه 4 آبان 1399 زمان : 10:40

دیشب برعکس چیزی که فکر میکردم شب دوست داشتنیی شد و این از معجزات پوریاس..هی اومدم بنویسم هی دیدم فقط میتونم بگم چقدر خوبه که هست

خبر جدید اینکه دیگه دوره‌ی پادکست گوش کردن و کتاب خوندن و فیلم دیدنم تموم شد، دلم نمیخواد اینجا رو بکنم وبلاگ کنکوری و هرروز بیام بگم خب به نام خدا امروز اینا رو خوندم، از طرفی میخوام سعی کنم بیخیال ابعاد دیگه‌ی زندگیم بشم

اینکه هرکی به خودش اجازه میده درباره‌ی آینده‌ی من نظر بده یه جوریه، زنگ میزنن میگن چرا میخوای بمونی پشت کنکور:)) خیلی دوس دارم ازشون بپرسم که تو دانشگاه ریدن برام؟

خودش ارشدشم گرفته بیکار نشسته تو خونه بعد به من میگه نهههه امسال برو دانشگاه:)) من تازه هیجده سال و یک ماهمه، درهای آزاد و غیرانتفاعی و پیام نورم که به روی همه بازن، امسالم که مجازیه، چرا نمونم؟

حالا این وسط خوبه شانسم بزنه روزانه قبول شم و برنامه‌هام بریزن به هم:)))

خود درگیری به سبک پاییز!
برچسب ها 153+153 , 153+98 , 153+18 , 153+15 , 153+25 , 153+27 , 153+12 , 153+16 , 153+30 , 153+90 ,
بازدید : 266
يکشنبه 3 آبان 1399 زمان : 14:40

من نویسنده بودم. حمید سلیمی‌گفت. خودش گفت تو نویسنده‌ای، گفت این را تو نوشتی؟ پس نویسنده‌ای. نویسنده بودم و از رنج دوست داشتن مینوشتم، از رنج دوست نداشتن، از رنج خالی..مینوشتم که صدایی در حنجره نماند برای فریاد زدن، مینوشتم که مردم یاد بگیرند کلمات را، که بفهمند خط برای آیندگان اختراع نشد برای ساختن آینده‌ای بهتر اختراع شد اما با یک گل بهار نمیشود. با میلیون‌ها گل هم بهار نمیشود. اصلا مطمئن نیستم چیزی به نام بهار وجود داشته باشد. شاید آن دختری که بین موج موهایش گل‌ یاس می‌کارد و روی پلکش طرح شکوفه‌های بهار می‌کشد و نامش بهار است بیاید اما او هم بهار من نیست، بهار پسریست که قدرش را نخواهد دانست.
تا آبان سیاه سال قبل نویسنده بودم، تا زمانی که مطمئن شدم رنج‌ها به درد‌هایی تمام نشدنی بدل میشوند و نوشتنشان فریادی را به کلمه تبدیل نمیکند، شاید کلمه‌ها را به فریاد تبدیل کند..
نویسنده بودم تا روزی که آدم‌ها انقدر تلخ و بی رحم نشده بودند که جان او را بگیرند و جان من را نه. تا روزی که کسی همدرد من نشد و من سکوت کردم و ننوشتم که درد دیگری نباشم
اگر بهار من آمد و جرعتش را به من داد تا کلمه را گلوله کنم، دوباره نویسنده خواهم شد..تا آن روز مرا نخوانید که رنج و دوست داشتن در این عصر بیهوده ‌اند..

+ نمیدونم تو این زندگی بی ارزش چرا باید این همه فشارو تحمل کنم، چون تو خاورمیانه به دنیا اومدم؟ زندگی من تموم شده چون اون زندگیی که توش فقط خودم مهم بودم تموم شده، دیگه برای خودم زندگی نمیکنم، برای خانواده‌م زندگی میکنم و برای خانواده‌ای که شاید خودم بسازم. برای اینکه اگه یه روزی دوباره دلم جایی گیر کرد بتونم کنارش باشم نه یه بار اضافی، برای اینکه بتونم دست بچه‌ای که ناخواسته وارد این دنیا شده رو محکم بگیرم و بزرگش کنم و نذارم توی پرورشگاه تنها بمونه، برای اینکه یک ماه غصه‌ی اینو نخورم که چرا اون بچه کاپشن نداشت و به جاش براش کاپشن بگیرم..برای اینکه حداقل مشکلات خودم کمتر بشه و بتونم عشق بدم به بچه‌هایی که عشقی نمیبینن..بخدا این دنیا برای بچه‌هاست. ولی خواهش میکنم بچه نیارید وسط این کثافت. به عنوان کسی که هنوز بزرگ نشده میگم بچه نیارید. به خود آیندم میگم به خاطر حرف مردم و علاقه‌ت به مادر شدن بچه نیار..متاسفانه میدونم نه شما گوش میکنید نه خودم

چالش -_-اسم قبلی مسخره بود
برچسب ها 151+ , 151+151 , 151+195 , 151+159 , 151+15 , 151+16 , 151+25 , 151+17 , 151+60 , 151+75 ,
بازدید : 287
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 18:37

من یه عشق پررنگی ام دارم به آشپزی، دستپختمم به گفته‌ی هرکی که خورده خوبه، حالا یه وقتایی برنجم به قول مامانم زیادی دون میشه و نمکش کم میشه واسه اینه که هنوز اونقدری تجربه ندارم که دستم اومده باشه

خیلی هوس میکنم برم یه چیزی بپزم ولی از معمار خونمون متنفرم. چرا آشپزخونه انقدر تو دیده آخه؟

نمیتونم وقتی بقیه هستن آشپزی کنم چون به طور قطع دخالت میکنن و کلی ایراد میگیرن ازم، کلا برای من که از بچگی عادت کردم نصف روزو تنها باشم سخته زندگی این مدلی

حالا نیاز دارم تنها باشم و آشپزی کنم، تنهایی برم خرید و بعدش بیام یه دستمال گلدوزی شده درست کنم برای خودم اما مقدور نیست پس همون تاریخ فلسفموادامه میدم که خیلی ام عجیب و نچسب شده این بخشش و منتظر میمونم مشاور جدید بهم پیام بده تا ببینم قراره در آینده چه ماستی بخورم

در من سکنا گزیده
برچسب ها 147+147 , 147+33 , 147+15 , 147+77 , 147+8 , 147+25 , 147+117 , 147+49 , 147+35 , 147+18 ,
بازدید : 684
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 18:37

بیاید بیخیال فیلم بشیم و از بازیگرش بگم که به شدت زیبا بود

اصلا کل فیلم داشتم میگفتم باباااا تو فقط عین ماست نخواب اون زیر بقیش مهم نیست..بعد دیدم خب زندگی تو جایی که اکثر دختراش ظاهر خوبی دارن و تفکیک جنسیتیی درکار نیست برای همون دخترا سخته واقعا، من خودم دقت کردم هرچی پسرا دستشون بازتر باشه احتمال اینکه به جزئیات اهمیت بدن خیلی بیشتر و احتمال اینکه درگیر احساسات بشن خیلی کمتره

خلاصه که حتی نژاد آریاییمونم به درد بخور نیست، گرچه با اون همه جنگ و جدا شدن بخشای مختلف کشور احتمال اینکه خالص باشیم نزدیک به صفره

حالا از بحث زیبایی که بیایم بیرون باید بگم داستان جالبی داشت ولی خیلی مختصر بود، به دخترا توصیه میکنم برید ببینید..به پسرا؟ برید پی کارتون حوصلتونو ندارم


Tags : معرفی فیلم
در من سکنا گزیده
بازدید : 251
جمعه 1 آبان 1399 زمان : 20:37

فعلا با مسئله‌ی غیرقابل حل دیشب کنار اومدم و تصمیم گرفتم یه کاری بکنم برای خودم پس درگیر اینم که به مامانم بفهمونم دهنم تو سمپاد سرویس نشده که برم پیام نور

متاسفانه نمیتونم دقیقا بهش بگم که اگه قرار باشه دوباره برم تو یه مسیر پرت که نمیدونم باید چیکار کنم باهاش چه بلایی سرم میاد

این ماه هم به خاطر کرونا نتونستم برم بیمارستان و وضعیتم به طرز اسفناکی بده و کسی ام حواسش نیست خداروشکر

من نمیتونم به جز خودم به کسی تکیه کنم و تو شرایط فعلی تکیه کردن به خودمم خیلی سخت شده، اگه قرار باشه بد زندگی کنم نمیخوام زندگی کنم

نمیخوام مدرک دانشگاهمو بگیرم و با هرکی از در اومد تو ازدواج کنم و بچه دار بشم و بمیرم، نمیخوام فقط از عهده‌ی زندگی خودم بربیام، من قرار بود کلی کمک کنم به این آدما، اگه انقدر بی هدفه زندگیم نمیخوامش

حرف نمی زنم از خستگی من!
برچسب ها 145+145 , 145+35 , 145+25 , 145+75 , 145+80 , 145+30 , 145+23 , 145+15 , 145+90 , 145+70 ,
بازدید : 272
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 1:37

مادر گرامی‌در حال رفتن به نظام پزشکی جهت تزریق واکسن آنفولانزا میباشد و از اونجایی که با خواهر و پدر گرامی‌تر میره من حداقل سه ساعت فرصت دارم برم بیرون

سه جا در نظر دارم برای سرزده رفتن که هرکدوم باز نکردن برم سراغ اون یکی، لذا مقداری خشنودم

پاییز کمی نسیم باران بفرست! (#بنفشه_انصاری_پرتو)
برچسب ها 143+143 , 143+92 , 143+80 , 143+15 , 143+meaning , 143+37 , 143+25 , 143+30 , 143+69 , 143+16 ,
بازدید : 555
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 6:37

بیشتر از دود سیگارت که چهره‌ات را تار کرده بود، بیشتر از خیابانی که تمامش را پشت سرم آمدی و بیشتر از موتور مشکی برادرت که گاهی قرض میگرفتی‌اش از تو متنفرم
تو خودت را به زور از من گرفتی و کاش همه چیز به همینجا ختم میشد. تو خودت را از من گرفتی و کیلومترها دورش کردی.
من خودت را بیشتر از تو میشناختم، میدانستم تا کسی موهایت را نوازش نکند خوابت نمیبرد پس آخرین آرزویم را هم به تو بخشیدم، دستان نوازشگر زنی را خواستم که قوی‌تر از من باشد و بداخلاقی نکند و غر نزند و افسردگی نداشته باشد و صد البته زیبا باشد، چون تمام مرد‌های جهان زنان زیبا را دوست دارند..
اصلا بیشتر از صدای آن دوست خواننده‌ام که پاپ می‌خواند از تو متنفرم، از تو متنفرم چون تو هم زنان زیبا را دوست داری اما من را نه و از تو متنفرم چون آخرین آرزویم را هم به باد دادی..اصلا مردان ضعیف زنان ضعیف‌تر را دوست دارند و امیدوارم این حرفم را به خودت گرفته باشی، میدانم بالاخره این نوشته را هم خواهی خواند، تازگی‌ها نوشته‌هایم را جاهایی میبینم که نباید ببینم و بعد عصبانی میشوم که چرا اسم من زیرشان نیست و بعد میگویم بهتر که نیست، من خودم هم برای بار دوم خزعبلاتم را نمیخوانم بعد یک عده آن‌ها را در صفحات خودشان منتشر میکنند، به هرحال لطفا بفهم که همه‌ی این‌ها را برای تو مینویسم چون دلم برای بغل کردنت تنگ شده اما با عرض تاسف باید بگویم آنقدر تخسم که اگر همین حالا بپرسی میگویم اصلا هم دلم تنگ نشده و رفتنت اصلا هم درد نداشت پس لطفا از اینجا به بعدش را نخوان چون نمیشود هیچ جا حرفی از این دردها نزد
دیروز پشت ویترین یکی از مغازه‌ها همان پیرهن چارخانه‌ی توسی را دیدم که بار اول پوشیده‌بودی، می‌خواستم من هم یکی داشته باشم اما اینجا که ما هستیم دلار از مرز سی هزارتومن هم عبور کرده و پیرهن چهل و پنج دلاری‌ات زیادی گران بود پس خاطره‌ام را محکم چسبیدم و از آن مغازه دور شدم..اگر تصمیم گرفتی چند کیلومتری نزدیک‌تر شوی به من هم بگو تا چندقدمی‌بردارم و یک بار دیگر هم را ببینیم، گفته بودم پسرهای اینجا هنوز با دست پر رفتن سر قرار آشنا نیستند؟ هنوز عقلشان نمیرسد با یک شکلات هم دستشان پر میشود، این را گفتم که فراموش نکنی گلدان بنفشه‌ای که با‌هم کاشته بودیم را بیاوری اما به آن فردی که در ابتدا گفتم هم بربخورد لطفا
اگر بگذاری یک بار دیگر ببینمت قول میدهم کمی‌عاقل‌تر شده باشم، دیگر سرم را نمی‌اندازم پایین و بی خداحافظی نمیروم، خداحافظی میکنم و سرم را میگیرم بالا و بعد میروم..قول میدهم دوباره از آن نان‌هایی که اسمشان را فراموش کرده‌ام درست نکنم که بعدش مجبور شویم در اتاق‌های جدای درمانگاه یک ساعت و ربع زیر سرم بخوابیم که پرستار دریده‌ی آنجا شماره‌اش را در جیب شلوارت بگذارد..حالا که یادم افتاد بگویم بیشتر از آن پرستار و بیشتر از سوزن آمپول از تو متنفرم
وقتی تصمیم گرفتی کیلومترها را کمتر کنی یک بار دیگر برویم به آن رستوران کره‌ای و همان غذای مسخره‌ی آبکی را سفارش بدهیم، قول میدهم این بار بخورم و مجبورت نکنم برویم یک رستوران دیگر و فسنجان سفارش بدهیم، راستش حواسم بود که به گردو حساسیت داری فقط خواستم تلافی کرده باشم
حالا که به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دوست داشتن من تا فراموش کردنم بزرگ شده‌ام، میشود یک بار دیگر مرا به یاد بیاوری؟

+از سری نوشته‌های پخش و پلا

صنعت دامداری خراسان جنوبی در سراشیبی نابودی
بازدید : 386
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 6:37

هیچکس نمیدونه من چقدر این آدمو دوست دارم، خودشم نمیدونه

حتی اگه نذارم دوباره بهم‌ نزدیک بشه و پیش کسی اسمشو نیارم بازم دوست شماره یک زندگیمه

اینم از اون دوست داشتناس که فقط میخوام دوسش داشته باشم، نه چیزی میخوام ازش نه میخوام با دوباره بودنمون کنار هم، خراب کنم حسمو

ولی چی میشد همه چیز یه جور دیگه بود؟

تو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزد؟
برچسب ها 142+142 , 142+25 , 142+38 , 142+50 , 142+90 , 142+15 , 142+92 , 142+30 , 142+91 , 142+35 ,
بازدید : 278
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 6:37

اون یکی ماشینمونو سه ماه پیش نزدیکای چالوس دزد زد این یکیو دیشب جلوی خونمون، زیبا نیست؟

تازه ما الان هفت ساله اینجاییم و این ماشین همیشه بیرون بوده چون هر واحد فقط یه جای پارک داره، محله‌مون خیلی شلوغه و انقدر آشنا اطرافمون هست که اصلا نباید چنین اتفاقی بیفته ولی مردم تو نیازای اولیشونم موندن، حالا دقیقا نفهمیدم این بار ماشینو کلا بردن یا مثل دفعه قبل فقط تجهیزات ماشینو اما برای هر دو طرف ماجرا ناراحتم، چه خودمون که هرروز از طرفت دولت و مردم ضرر میخوره بهمون چه اونایی که انگار هیچ حقی تو دنیا ندارن پس مجبورن حق بقیه رو بگیرن

امروز تازه از قرنطینه در اومدیم و بله اینم از شروع دوباره

تو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزد؟
برچسب ها 141+141 , 141+256 , 141+92 , 141+18 , 141+70 , 141+50 , 141+30 , 141+75 , 141+35 , 141+25 ,

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی